هرلحظه كه بوی تو شنيدم
يك بيتِ غزل شكوفه ميزد
بازدید : 669
شنبه 30 آبان 1399 زمان : 23:38
هرلحظه كه بوی تو شنيدم
يك بيتِ غزل شكوفه ميزد
وصف توامشب مرا،نا گفته شاعـر کــرده است
درغزل چشم توام ، استـاد ماهــر کــرده است
روز دگر استای دل،شعر دگری سر کن
از جاریِ مهـر او ، كام و سخنت تر کن
آمدی عاشق دیوانــهٔ تو ریخت بهم
هم خودی هم دل بیگانهٔ توریخت بهم
دی كه شنيـدم از سحر ، از سفرت به شهر ما
کوچه به کوچه شهر را،فرش غزل نموده ام
ساقی بیارباده دلبــــرِ ما درکنار نیست
در غیبتش به ظلمتِ دنیــا نهـار نیست
ببار ابر بهــــار اینجا سراب است
بپرسی حالِ مــا خیلی خراب است
بیـــــا بـاران سراسر نعمتی تو
در این دنیـــــا سراسر رحمتی تو
آمدی عاشق دیوانــهٔ تو ریخت بهم
میکده از زخ فرزانـــهٔ تو ریخت بهم
بازهم جمعه گذشت و تونمايان نشدی
و من از دور به آن ، آمـدنت مینگرم
تعداد صفحات : 0